بسم الله الرحمن الرحیم
مثل وتمثیل در ادبیات وفرهنگ ایرانی
مثل:واژه ای است که از زبان عربی به فارسی راه پیدا کرده ومعنی شبیه بودن چیزی به چیزی دیگر است.درفرهنگ های فارس معانی زیر را برای مثل ذکر کرده اند:((مانندو شبیه،برهان ودلیل،پند وعبرت،داستان،دلیل،نمونه بارز،وصف حال ومقوله.))مثل درآرایش وزیبایی کلام بسیارموثروضمن اینکه سخن دلنشین ساخته باعث شیوایی کلام می گردد و چنانچه همراه با حکمت باشد تاثیرعمیقی درمخاطب می گذارد.زبان غنی فارسی به خاطرگستردگی واژگانی ودامنه ی وسیع فرهنگ شفاهی به استعمال ضرب المثل هایی می پردازد که اصیل ترین و پرمعناترین مثل هایی را که در طول دوره های مختلف شکل گرفته به نمایش می گذارد.به استثنای پاره ای از شعرها که صورت مثل به خود گرفته،آفرینندگان امثال درایران ناشناخته مانده اند و آنچه سبب خلق آنها شده ضرورت ها ونیاز های بشراست که ازقرن پیش تاکنون سینه به سینه به مارسیده اند.حفظ و اشاعه ی این میراث فرهنگی وظیفه علاقمندان به فرهنگ وادب این مرز و بوم است تا گذشت زمان وتحولات فرهنگی،اجتماعی واخلاقی نتواند آیندگان واخلاف مارا از وجود آن بی بهره بگذارد.چه بسا اشعاری ازمثنوی یا خمسه ی نظامی وحتی سعدی و حافظ که فهم ودرک آنها مشکل ویاقابل فهم نیستند،برای این است که اشعارمزبورآمیخته به امثال واصطلاحاتی هستند که دربین معاصرین وسرایندگان متداول بوده وبعدا متروک شده اند،یا اینکه این اشعار اشاره و کنایه ای به مثلی دارند که امروز از صورت تداول در بین معاصرین ما خارج شده اند وبه همین مناسبت فهم آنها را دشوارساخته است.
تمثیل:استاداحمد بهمنیار تمثیل رایکی از صنایع بدیع یاد کرده و چنین نظر می دهد:سخنگوی،سخنی حکیمانه وسودمند به نظم یا نثربگوید که قابل برای مثل شدن مانند این بیت سعدی:
به اخلاق با هر که بینی بساز اگرزیردست است اگرسرافراز
درکتاب "کاوشی در امثال و حکم فارس "تالیف سید یحیی برقعی چنین آمده
است:((تمثیلات و امثال مانند یکدیگرند،با ای تفاوت که در امثال گوینده به حیوانات و نباتات وحتی جمادات،شخصیت انسانی می دهد وبه آنها کردار وگفتار ذوالعقول را نسبت می دهد،ولی وقوع آن درخارج،گاهی امکان پذیر نیست.ولی در تمثیل،موضوع سخن،افرادانسانی هستند وگوینده از عالم انسانی مثال می آورد. پس تمثیل،حکایتی است حقیقی وقابل وقوع که فرض حدوث آن ممکن است.))
نظراستاد احمد بهمنیارواستاد دهخدا درباره مثل وحکمت:
شادروان استاد احمد بهمنیاربه دنبال تحقیقات سودمند وجامعی که درباره مثل کرده نظر داده اند که:((مثل رشته مخصوصی از ادبیات هر زبان است وبعضی آن را قدیم ترین آثار ادبی که از فکر انسان تراوش کرده است می دانند ومعتقدند که انسان پیش از آن که شعربگوید وخط بنویسد،اختراع مثال کرده وآن را درمحاورات خود به کار برده است ومی افزایند مبدا پیدا شدن این نوع سخن به کلی مجهولی است.))
ادبیات بهترین و صادق ترین نماینده زندگی اجتماعی اقوام وملل است،با در نظر گرفتن این فایده،مثل را از سایر انواع ادبیات مفیدتر می یابیم.زیرا مثل نماینده مفهومی است که عامه افراد یک ملت از هر طبقه و هر صنف بدان معتقدند ومعترفند واگر جز این نباشد مثل نیست.
نظراستاد دهخدا درباره مثل وحکمت:
شادروان علی اکبر دهخدا در یادداشت های پراکنده ای که درباره امثال وحکم نگاشته اند می نویسد: ((پدران ما،مثل را یکی ازاقسام بیست و چهارگانه ادب شمرده و همانند دیگر قسمتها به آن اهمیت می داده اند. پدران ما کمترفکری است که نکرده وکمتر اندیشیده ای است که درعبارتی کوتاه ورسا در دسترس همه نگذاشته اند،گویا از قدیم ایرانیان به حکمت ومثل مشهوربوده اند،چنانکه آنچه از سلاطین ساسانی برای ما مانده است به صورت حکمت ومثل است:))
مثل حکمت توده است،یعنی آن قدر که عامه به ایجاد آن می کوشند،اهل ادب از شعر ونثر درآن سهمی ندارند.از این رو در هر ملتی که امثال بیشتر است،نشانه آزاد اندیشی عوام آن ملت می باشد وسرانجام اینکه،یکی از منابع تاریخ،امثال است. ))
گرداورندگان ضرب المثل های ایران
به نقل از فرهنگ نامه ی ادبی فارسی
ازنخستین کسانی که دراین سرزمین به گردآوری ضرب المثل ها پرداخته اند، می توان از محمدعلی حلبه رودی (سده یازدهم هجری)نام برد.وی ازروستا ی حلبه رود فیروزکوه به هندوستان کوچید ودر سال 1049 به خواهش عبدالله قطب شاه وپیشنهاد وزیرش،شیخ محمد بن خاتون کتاب "مجمع الا مثال" را تدوین کرد. این کتاب را صادق کیا در سال 1344 ه.ش،ویراستاری کرد.حبله رودی در سال 1054 ه.ق،کتاب دیگری به نام"جامع التمثیل" فراهم آورد که هم مثل های مجموعه ی نخستین و هم مثل هایی دیگر،لطیفه ها،افسانه ها وقصه های مربوط به توضیح مثل ها را درآن گنجانده بود.این دومجموعه که با شیوه ی گردآوری از کوچه وبازارنگارش شده 2000 مثل رادر برمی گیرد.
کتاب ضرب المثل فارسی دیگری در هند به نام "شاهد صادق" ازمحمد صادق اصفهانی نگارش یافته است.این مجموعه 560 مثل وتمثیل فارسی را در بر می گیرد.این کتاب را صادق کیا در سال 1341ه.ش به چاپ رساند.
با انقلاب مشروطه،گرایش به فرهنگ ملی ونزدیکی ادبیات رسمی وفصیح به ادبیات توده گسترش یافت.ازکسانی که در روزگار نوین اجتماعی باپایمردی در این راه گام نهاده اند علی اکبر دهخدا است.امثال وحکم او مجموعه ای ازمثل ها، حکم،اصطلاحات،کلمات قصار،اخبارواحادیث است که با30 هزارعنوان،10 هزارذیل مثل های عنوان و12 هزار استناد شعری در4 جلد به چاپ رسیده است. در سال 1318 ه.ش کتاب"امثال منظوم"از احمد اخگر به چاپ رسید که 5000 مثل وتمثیل را در بر می گیرد.
در سال 1324 ه.ش،"ضرب المثل های فارسی"در افغانستان از دکترمحمدمقتدری گردآوری وچاپ شد این کتاب دارای 2250 مثل واصطلاح فارسی به همراه شعرهای شاعران خراسان است.
در سال 1824 م،مجموعه امثال وتمثیلات به زبان فارسی وهندوستانی از تامس روبک ودکترگونتر-که ازاعضای انجمن آسیایی بودند-زیرنظر ویلسن در شهر کلکته به انگلیسی چاپ شد.
در سال 1913 م،مجموعه ای به نام"ضرب المثل های فارسی" با تلاش م.ع غفاروف گردآوری شد وبا مقدمه تشریح وتفسیروبرگردان به روسی از و. آگاردلفسکی در مسکوبه چاپ رسید.کتاب این پژوهشگر دارای 500 مثل و تمثیل است.
دکترمنوچهرستوده درمجله فرهنگ ایران زمین واحمد اقتداری وایرج افشار نیز دراین مجله مثل های مازندرانی ویزدی ولارستانی را به چاپ رساندند.
مهدی پرتوی آملی صاحب دو کتاب در این زمینه است نخست کتاب" فرهنگ عوام" وکتاب"ریشه های تاریخی امثال وحکم" که در 2 جلد است.
از دیگر پژوهشگرانی که در گردآوری مثل های فارسی دست به کاری ارزنده زده اند می توان از زنده یاد احمد شاملو نام برد که از روزگار جوانی به گردآوری مجموعه ای بزرگ به نام"کتاب کوچه" پرداخته است. این مجموعه سترگ،فرهنگ لغات،اصطلاحات،تعبیرات وضرب المثل های فارسی را در چندین جلد در برمی گیرد که تا کنون به 11(حرف ح)رسیده است.
امثال :
- آب رفته به جوی بر نمی گردد :
1.فرصت هدر شده را به چنگ باز نمی توان آورد.
طرف نوجوان ز پیر مجوی ** که دگر ناید آب رفته به جوی(سعدی)
2.آبروی از دست رفته را جبران نمی توان کرد.
در حفظ آبرو زگهر باش سخت تر ** کاین آب رفته باز نیاید به جوی خویش !(صائب)
3.نتیجه اعمال و افعال خود را از پیش ارزیابی باید کرد که پشیمانی بعد از عمل ثمری نخواهد داشت.
-ابرو گشاده باش چو دستت گشاده نیست !
اگر نمی توانی از راه بذل مال مردمداری کنی ، از طریق محبت و مهربانی چنین کن.
- با تن ها باش و تنها باش !
با مردم زندگی کن اما کسی را به حریم زندگانی خود راه مده.
- تکیه بر جای بزرگان نتوان کرد به گزاف.
مگر اسباب بزرگی همه آماه کنی.بیتی است از حافظ که صورت مثل یافته،کسی بی جهت به بزرگی دست نمی یابد.
-ثمر از درخت بید نباید جست.
مقایسه کنید با :از مار نزاید جز مار بچه.
-جان پدر تو سفره ی بی نان ندیده ای.
شما هنوز جوانید و قدر مال نمی دانید.
- چراغ کسی تا صبح نمی سوزد.
خوشبختی های این جهان دایم و پایدار نباشد.
-حرف،از میان سی و دو تا دندان که بیرون رفت همه جا پر است.
سخنی را که یک بار گفته شد دیگر((راز ))تلقی نباید کرد.
خون سیاوش به جوش آمده است.
کینه ی کهن و دیرینه از نو به خاطرها آمده است.
-دو صد به به به یک اَه اَه نمی ارزد.
یک کلمه ملامت آمیز ارزش صدها کلمه ی تمجید و تشویق را از بین می برد.
-ذره ذره پشم قالی می شود.
مقایسه شود با :قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود.
-ریگ در کفش داشتن.
مقصودی نهانی در صورت و ظاهر کاری داشتن.
-زاغ سیاهش را چوب زدن.
تجسس تام از حال کسی کردن و آگاهی از او به دست آوردن.
-زن تا نزاید دلبر است و چون زاید مادر است.
زن در هر حال در جامعه مقامی رفیع و عالی دارد.
سال به سال،دریغ از پارسال !
اوضاع زمانه رو به بدی است و آدمی هر سال زندگی را از سال پیش دشوارتر می یابد.
-شکم را پهنش کنی دشت است،جمعش کنی مشت است !
نیازمندی و بی نیازی به اراده ی شخص بستگی دارد.
-صابونش به جامه همه خورده است.
همه کس را فریفته است.به همه زیان رسانده است.
-ضرر را از هر کجایش جلو بگیری منفعت است.
هر زمان که انسان از عمل نادرست و اشتباه خود مطلع شود و ترک آن عمل کند واقع شده و سود او خواهد بود.
-طی نکرده گز مکن.
نسنجیده اقدام مکن،مترادف :گز نکرده پاره مکن.
- ظلم امروز ظلمت فردا است.
ظلم بی کیفر نمی ماند و ظالم روزگار سیاه خود را سیاه می کند.
-عاقبت گذر پوست به دباغ خانه می افتد.
هر شخصی قطعا نتیجه ی اعمال و رفتار خود را می بیند.
-غوره فشردن.
گریستن.
-فرشش زمین است لحافش آسمان.
آه در بساط نداشتن.
-قمر در عقرب شدن.
تغییر و تحول اوضاع ،شلوغ و پلوغ شدن.
-کاسه ای که بی بی بشکند صدا ندارد.
مترادف:دستی که حاکم ببرد خون ندارد.
-گرگ بالان دیده بودن.
مجرب و آزموده بودن،در گوش عوام باران دیده هم گفته می شود.
-لالایی می دانی چرا خوابت نمی برد؟
اندرز و پندی که دیگران را دهی چرا خود به کار نبندی؟
-مادر عاشق بی عار است.
هر چند فرزند نسبت به مادر بی مهر و محبت باشد از محبت و عاطفه ی مادر کاسته نمی شود.
((مادر اهنربای قلب و ستاره ی قطبی چشم کودک است.))
-ناله ی آب نا همواری زمین است !
هیچ چیز بی انگیزه و علت نیست.مترادف :هیچ دودی بی آتش نیست.
-وعده ی سر خرمن دادن.
نوید وفا کردن به زمانی دور،به محلی نه پا بر جای حواله دادن.مترادف همین دو روزه تا عید ماه روزه.
-هم آنها که دویدند ،هم آنها که خزیدند،آخر به هم رسیدند !
سر انجام زندگی مرگ است و دارا و ندار و آزمند و بی نیاز،همه در آن دیار به یکدیگر خواهند رسید.
-یار غار
دوستی یکدل.تعبیر ماخوذ از خبر مخفی شدن پیامبر (ص)با ابوبکر در غار در شب هجرت از مکه باشد.
من آگاه گشتستم از غدر و غورش چگونه بوم زین سپس یار غارش
(ناصر خسرو)
تمثیل
تمثیل در لغت به معنای مثال آوردن و تشبیه کردن است که در آن مفاهیم و مقاصد اخلاقی از پیش شناخته شدهای از روی قصدبه اشخاص، اشیاء و حوادث منتقل میشود. بدین معنی که نویسنده شخصیتها، حوادث و صحنة داستان را طوری انتخاب میکند که بتواند منظورخود را که معمولاً عمیقتر از روایت ظاهری داستان است به خواننده منتقل کنند.
به این ترتیب، تمثیل یک رویة آشکار دارد و یک یا چند رویه پنهان که خواننده با تأمل و دقت در رویه آشکار به رویه یا رویه های تمثیلی که معمولاً حاوی نکتهای اخلاقی یا طنزی اجتماعی یا سیاسی است پی میبرد.
تمثیل را استعارة گسترش یافته نیز گفته اند، تمثیل در ضرب المثل ها و افسانه ها و ادبیات همة ملتها وجود دارد و نشان میدهد که ذهن بشر از دیرباز تا امروز از شیوة مشترک کار برد تمثیل استفاده کرده است. متداولترین شکل تمثیل، افسانه حیوانات یا افسانة تمثیلی است که در آن حیوانات، تمثیل شخصیتها یا خصوصیات اخلاقی و رفتارهای گوناگون نوع بشر قرار میگیرند.
افسانه های ازوپ داستانسرای یونانی، لاخونتن شاعر فرانسوی، کتاب کلیله و دمنه ونیز رمان مزرعة حیوانات جورج اورول نویسندة انگلیسی نمونه هایی از آثار تمثیلی محسوب می شوند. برای آثار تمثیلی از نظر طول، حد مشخص در نظر گرفته نشده بنابراین تمثیل می تواند در کل یک اثر و گاه در بخشی از آن بکار رود (میرصادقی و میر صادقی، 1377).
بزرگان شعر و ادب ایران در دیوان های خود مثل و تمثیل های بسیار بکار برده اند. امثال و عباراتی که بصورت مثل در زبان محاوره بکار میرود هنگامی که در قالب شعر و نظم در می آید نوعی ابدیت پیدا میکند. در همة زبان ها بویژه زبان فارسی، امثال و عباراتی به صورت ضرب المثل درمکالمات روزمره بکار میرود که خود ریشه ای کهن و تاریخی دارند هر چند مردم از ریشه و علت پیدایش آگاهی ندارند. تمثیلی که در زبان مردم هر روز بکار میرود گاه خود به اندازة کتابی گویاست از آنجا که جای این کار در ادبیات زبان ما خالی مینماید. استخراج و ریشه یابی و کاربرد این تمثیل ها میتواند اساس کار پژوهشگران قرار گیرد.
اصولاً منطق شعر مبنی برعدم صراحت است که نیاز به تأویل نمایان میشود شاعری چون مولوی بواسطة اینکه شعرش از همان ویژگی عدم صراحت و ابهام برخوردار است برفهماندن شعر خویش به عامة مردم از تمثیل تأویلی بهره میگیرد. بنحوی که گاهی بجز از معنای ظاهری تمثیل، معنای باطنی و پنهانی آن، توسط خود مولوی تأویل میشود.
زبان تمثیلی از زیر مجموعه های زبان شعر و آفرینده تمثیل است و تمثیل بیان غیرمستقیمی است که بر تشبیه بنا میشود. به این ترتیب که شاعر یا نویسنده برای ذهنیت خویش که معمولاً یک مفهوم عقلی و نامحسوس است، عینیتی را که غالباً پدیدهای محسوس است بر می گزیند، عینیت برگزیده شده باید ذهنیت و عاطفه پدید آورنده خویش را القا کند. تمثیل با دیگر صور خیال شباهتها و تفاوت هایی دارد و شایسته آن است که یک شیوة بیانی مستقل شمرده شود. همچنین میتوان تمثیل را بر مبنای مشخصه های: درجة وضوح، محتوا و مضمون، ساختار و سرچشمه های آن دسته بندی و گونه های این شیوة بیانی را معرفی کرد.
تمثیل و مثل هم بر جملات کوتاه حکمی و هم بر داستانهای کوتاه یا بلند (مانند کلیه و دمنه) اطلاق میشود. در ادبیات عرب و فارسی فرقی میان آن دو قائل نشدهاند. اما در اغلب فرهنگهای اصطلاحات ادبی جهان با اطلاق نام آلگوری[2] بر تمثیل آنرا بدو دسته فابل[3] و پارابل[4] تقسیم کردهاند. تمثیل از سابقه بسیار طولانی و درخشانی برخوردار است و تقریباً همه ملل و اقوام از آن سود جسته اند. نیز تمامی کتب آسمانی از جمله تورات و انجیل و قرآن کریم مقدار زیادی تمثیل در خود جای دادهاند. علاوه بر این دلیل گرایش عامه به آن، غنیشدن اثر ادبی، مؤثر واقع شدن در امر تعلیم و مبارزه با جوسانسور و اختناق بسیار کارآمد است.
در حدیقه الحقیقه، منطق الطیر، مصیبتنامه، الهی نامه، اسرارنامه، مثنوی معنوی 1284 تمثیل (نوع داستانی) وجود دارد که از آن چهل و پنج عنوان مشتمل بر 95 عدد آن با هم اشتراک دارد. در بیان تمثیلات نیز هر یک از شاعران شیوة خاصی در پیش گرفتهاند مثلاً شیوه عطار نسبت به سنایی و مولانا ایجاز است وشیوة مولانا اطناب، همچنین عطارد در تمثیلات به یک مفهوم یا یک نتیجه بسنده می کند اما سنایی به بیش از یکی توجه دارد و مولانا چندین مفهوم را در تمثیل جای میدهد.
در بررسی قرآن کریم به نشانه ها، سمبول ها و تمثیل های برخوردمیکنیم که معانی متنوعی فراهم میآورند از جمله:
قلب (که سمبولی بین المللی است) نه تنها نماد عشق و محبت است که سرچشمه هر خیروشر، منبع معرفت و تقوا، مرکز حرص و حسد میباشد.
دست نماد قدرت، تسلط، عملکرد و یاری است، خورشید نماد روح و پدر، ماه نماد مادر و قلب میباشد. همچنینن خورشید و ماه اشاره به زمان نیز میباشد.
آتش نماد زندگی، منفعت، کرامت، معرفت و هدایت و از طرفی نماد وحشت، عذاب، عقوبت ومذلت میباشد که تستی اول آن معمولاً نادیده گرفته شده است.
درخت طیبه اشاره به توحید و نبوت و ولایت، درخت زیتون اشاره به نفس ناطقه مزین به نور علم و ایمان درخت مبارکه اشاره به سراسر علم و تقوا و رضوان و عترت هدی. درخت ملعونه به هر چیزی که ثمرة شر داشته باشد و همچنین کلام حق هر ریشه و بنیادی را به درخت تشبیه میکند.
شیر سمبول مردان حق و شجاعان عدالت گستر، اژدها سمبول ترس و وحشت و عذاب است. میمون نهاد انسانهای بیاراده و مقلد، طاووس نمادی از خود نمایان و متظاهران و هر چیز فریبندهای است.
تمثیل حکایت یا داستان کوتاه یا بلندیست که فکر یا پیام اخلاقی، عرفانی، دینی، اجتماعی سیاسی یا جز اینها را بیان میکند. اگر این فکر یا پیام بعنوان نتیجه منطقی حکایت یا داستان در کلام پیدا و آشکار باشد و یا به صراحت ذکر شود آنرا مثل یا تمثیل می گوییم و اگر این فکر یا پیام در حکایت یا داستان به کلی پنهان باشد و کشف آن احتیاج به فعالیت اندیشه و تخیل و تفسیر داستانی داشته باشد آنرا تمثیل ریزی مینامیم. تمثیل، مثل استعاره مفاهیم روحانی و روان شناسی یا مفاهیم عقلانی و انتزاعی را به زبان مادی و ملموس بیان میکند.
در متنهای ادبی گذشته و فرهنگ فارسی، اصطلاحات متداولی چون داستان، قصه، افسانه، حکایت سرگذشت و اسطوره مترادف یکدیگر بکار رفته و به گونهای به هم آمیختهاند که نمیتوان آنها را از هم جدا کرد. همه این اصطلاحات به آثاری گفته میشد که جنبه خلاقهی آنها نمایان تر از دیگر جنبهها بود. اما در ادبیات اروپایی تا حدی این اصطلاحات از هم تفکیک شدهاند. اصطلاحاتی چون پارابل[6]، فابل[7]، الگوری[8] به نوعی از داستان گفته میشود که تقریباً معادل تمثیل و مثل است.
در گذشته شیوة استفاده از تمثیل در قالب حکایت بسیار در خور توجه بوده است زیرا میتوانست بسیاری از مفاهیم اخلاقی، عرفانی، سیاسی و اجتماعی را درخود جای میدهد.
نامداران (1386) واژههای مثل و تمثیل را معادل هم قلمداد کرده است (شکل نصیحت آمیزی از ادبیات عامیانه است که معمولاً محصول ذهن عوام و مبتنی بر تجربههای عادی زندگی است) و هر دوی آنها را با اصطلاحاتی نظیر پارابل، فابل و الگوری برابر میداند.
پارابل[9]:
حکایتی است کوتاه دارای نکته های اخلاقی که اغلب قهرمانان و شخصیتهای آن را انسانها تشکیل میدهند. اگر بخواهیم مترادفی در زبان فارسی برای آن بیابیم بهتر است آنرا نوعی «تشبیه تمثیل» یا «تمثیل تعلیمی» بدانیم که امکان وقوع در خارج راهم دارد «بسیاری از تمثیل های سعدی در این قسمت می گنجد»
فابل[10]:
حکایتی است کوتاه چه به نظم یا به نثر که به قصد انتقال یک درس اخلاقی یا سودمندگفته شده است. که شخصیتها اغلب حیوان هستند اما اشیای بیجان، انسانها و خدایان نیز ممکن است در آن ظاهر گردند. این نوع حکایت در یک موقعیت خیالی بیان می شود و امکان وقوع آن در خارج برای این نوع تمثیل وجود ندارد.
تفاوت اساسی فابل و فارابل این است که نکتهی اخلاقی و تعلیمی که در فابل موردنظر است اغلب امور دنیوی است و در پارابل این درسها سطوح متعالیتر معنوی و اخروی را فرا میگیرد.
الگوری[11]:
به شکلی ازحکایت گفته میشود که مقصود گوینده برخلاف پارابل و فابل با صراحت بیان نمیشود. کشف پیام و مقصود داستان به آسانی میسر نیست و نیاز به اندیشه و تفسیر دارد. لذا در ادبیات فارسی گاهی از آن به «تمثیل رمزی» تعبیر میشود.
تمثیل در بوستان سعدی
بررسی حکایات بوستان نشان می دهد که از حدود 162 حکایت که به صراحت عنوان حکایت را برخود دارد تعداد 157 حکایت آن از نوع حکایت های تمثیلی تعلیمی (پارابل) و چهار حکایت از نوع حکایتهایت تمثیلی حیوانی (فابل) است و بیشتر حکایات به صورت مکالمه و گفتگوست همان که در اصطلاح ادبی آنرا مناظره می خوانیم.
در بوستان گاه دو طرف مناظره انسان اند، مانند حکایت ملک روم و دانشمند: مرزبان ستمکار با زاهد، قزل ارسلان با دانشمند و .... گاه جانورانند چون کرکس و زغن... شمع و پروانه یا انسان و جانورانند مانند درویش و روباه، مرد و پروانه یا انسان و جهادند مثل حکایت عابد و استخوان پوسیده.
سعدی علاوه بر تقابلی که میان اشخاص و اجزای داستان پدید آورده، میکوشد بین کردار و گفتار طبیعی اشخاص تناسب برقرار سازد. او عموماً افکار عالی رابه شیوه تمثیل بیان میکند و در هر تمثیل غرض خاصی دارد.
تجربه های سعدی حاصل زندگی اجتماعیست. او خواسته آن چه را که دیده بشناسد و بشناساند. در این شناختن و شناساندن شیوة زندگی، روش هنرمندانهای را برگزیده و آن چیزی نیست جز این که هنرمند در بیان مطالبش از باب ذکر حجت و سند و مشاهده، غالباً به تمثیل و حکایت متوسل شود آن هم متناسب با عاطفه و سپند مردم بطوری که در هر تمثیل به اقتضای روح اجتماعی، احساسات مشترک را در همه بر می انگیزد. در بسیاری از این تمثیل ها مظاهر طبیعی مأنوس با ذهن مردم مطرح شده است:
ره راست رو تا به منزل رسی
تو بر ره نهای زین قبل واپسی
چوگاوی که عصار چشمش ببست
دوان تا شب و شب همان جا که هست (بوستان صفحه 191)
پلیدی کند گربه برجای پاک
چو زشتش نماید بپوشد به خاک
توآزادی از ناپسندیده ها
نترسی که بروی فتد دیده ها (بوستان صفحه 193)
واقع بینی سعدی همان چیزی است که عامه مردم با آن آشنا هستند:
به دختر چه خوش گفت بانوی ده
که روز نوا برگ سختی بنه
همه وقت بردار مشک و سبو
که پیوسته در ده روان نیست جوی (بوستان صفحه 82)
یکی در نجوم اندکی دست داشت
ولی از تکبر سری مست داشت
برگوشیار آمد از راه دور
ولی پرارادت، سری پرغرور
خردمند از او دیده بردوختی
یکی حرف دروی نیاموختی
چوبی بهره عزم سفر کرد باز
بدوگفت دانای گردن فراز
تو خود را گمان بردهای پرخرد
انایی که پر شد دگر چون برد
زدعوی پری زان تهی آمدی
تهی آی تا پر معانی شوی (بوستان صفحه 128)
حکایات بوستان هر یک تابلویست بیانگر اجتماع و مردم عصرش و اتفاقات روزمرهای که نه تنها در یک دور و بلکه در هر زمان ممکن است اتفاق بیافتد. منبع الهام شاعر همان مردم هستند و آنچه به اعمال و رفتار و پندها و سلیقه های ایشان وابسته است.
تمثیل یکی از روشهای بیان غیرمستقیم معانی و اندیشههای شاعر یا نویسنده است که صور و گونههای مختلفی دارد. تمثیل میتواند شکل کوتاه یا گسترده داشته باشد؛ چنان که گاه به یک یا چند بیت شعر یا جمله محدود میشود و گاه در کلیتی منسجم، شکلی گسترده مییابد. انواع تمثیل از لحاظ «شکل» بدین قرار است: تشبیه تمثیلی، استعارة تمثیلیه، مَثَل، کنایة مَثَلی، اسلوب معادله، افسانة تمثیلی، حکایت تمثیلی و تمثیلی رمزی. همة این گونهها را به دو گروه کلی میتوان تقسیم کرد: تمثیلهایی که شکل داستانی دارند و تمثیلهایی که چنین نیستند. این دو گروه را تمثیلهای روایی و توصیفی مینامیم. در بلاغت اسلامی بیشتر تمثیلها از نوع توصیفیاند؛ اما در بلاغت غرب صورت تمثیل از نوع روایی است.
معانی تمثیلها نیز گاه روشن و صریحاند و نیاز به تأمل و نگرش تفسیری ندارند، اما پارهای اوقات این معانی مبهم و رمزآمیزند؛ چنانکه از ظاهر تمثیلها نمیتوان به سادگی معانی آنها را دریافت. در این موارد، معانی و مفاهیم در پس ظاهر تمثیل پنهان است و خواننده باید با دقت و تأمل بسیار آن معانی را دریابد. در واقع، در اینجا اعتقاد به وجود دو یا چند وجه معانیی برخاسته از نگرشی تفسیری به متن است که بدان وجههای تمثیلی نیز میبخشد. پس از نظر صراحت یا عدم صراحت معنی میتوان تمثیلها را به دو گروه کلی تمثیلهای صریح و رمزی تقسیم کرد.
شکلگیری و تکوین انواع تمثیل، سرچشمهها و منابع گوناگونی دارد که کاملاً روشن نیست. از آنجا که صورت ظاهری بسیاری از تمثیلها در فرهنگ و ادبیات ملل جهن برگرفته از «اسطوره»، «رؤیا» و «فرهنگ عامه» است، به نظر میرسد که این موضوعات ادبی به سبب ساختار رمزی و تمثیلی و اصل تفسیریپذیری از دیرباز مورد توجه شعرا و نویسندگان قرار گرفته و به همین سبب از جمله نخستین و مهمترین و جهان شمولترین سرچشمههای شکل گیری و توسعه انواع تمثیل بوده است. (حمیدی- شامیان 1384)
تالیف: دکتر حسین سلیمی
بر گرفته از کتاب مثل و تمثیل در ادبیات و فرهنگ ایرانی نوشته حسینعلی خدا کرمی و تحقیقات اینترنتی.
گرد آورنده محبوبه صفاران ناحیه دو دبیرستان مائده