جهت ارج نهادن به احساسات و زحمات دانش آموزان وتشويق ايشان ،در اين قسمت دست نوشته و انشاهاي برگزيده آنان قرار داده مي شود.جهت مشاهده برروي لينك كليك نماييد.

مرا در اجراي اين مهم با نظرات و ارسال انشاها ي برگزيده ياري نماييد.


من ماهی کوچک  سیاهی هستم در اقیانوس بی کران..................

................یک گوشه ای نشسته بودم ،آرام و بی صدا اشک های کوچکم را از چشم پایین می آمد و توی موج ها ی دریا گم می شود و آن صورت کوچکم را خیس می کرد را با بال هایم پاک می کردم و با صدای بلند با خودم حرف می زدم ای کاش من هم به جای این که یک ماهی کوچک بودم ،یک کوسه یا یک نهنگ و یا یک ماهی بزرگ می شدم یا اصلاً کاشکی به جای اختاپوس بودم . این طور دیگر کسی نمی توانست به من زور بگوید همه از بزرگی و عظمت من حرف می زدند هر جا می رفتم ، توی دل همه ترس می افتاد ولی حالا یک ماهی ضعیف و بی چاره که توی این دریای به این بزرگی به چشم هم نمی آیم .

 صدای خنده ای را از پشت سرم شنیده بودم و دیدم لاک پشت دانا دوباره برای آب تنی به دریا آمده بود . لاک پشت به من گفت شاید تو کوچک باشی، ولی قدرت تو از همه ی آن هایی که گفتی بیشتر است.من با تعجب به لاک پشت نگاه کردم و گفتم: من را مسخره می کنی؟

لاک پشت گفت:نه، مسخره نمی کنم ، راستش را می گویم ،تو از دنیای بیرون خبر نداری و نمی دانی، وقتی صیاد برای صید می آید، چطور همان ماهی های بزرگ که تو را به حساب نمی آورد ، از ترس جانشان به این طرف و آن طرف فرار می کنندو نمی دانند آن جثّه ی بزرگشان را کجا مخفی کنند. ولی برای تو این کار زیاد مشکل نیست.چون به راحتی می توانی مخفی بشی و هیچ کس نمی خواهد که تو را شکار کند و همیشه با ترس زندگی نمی کنی و از همه گزشته این جا همه تو را دوست دارند و با توو دوست هستند.

من با شنیدن حرف های لاک پشت کمی فکر کردم با بال هایم اشک هایم را پاک کردم و دیگر خودم را آن ماهی کوچک و ضعیف نمی دانیتم و خودم را از درا بزرگ تر می دانستم چون می دانستم حالا دیگر دلم دریاست...

فاطمه لیموچی کلاس هفتم مدرسه راهنمایی شهدای ملی حفاری

» روز ندامت «
دلم از غصه پراست. بیش تر آن رادود سیگار گرفته است.
چه فایده که دیگر پشیما نی سودی ندارد ، این دل تنها با مردن آرام خواهد گرفت.
آخه چرا من ، مگه من چی کار کردم. غیر از اینکه می خوام به دستوراتی که دادی عمل کنم. دلم می
خواد زمین دهن باز کند و به داخل او برم یا اصلاً بزار بگم از روی زمین محو بشم. آره من
آلوده ام و زمین رو آلوده می کنم.
ای خدای بزرگ الان باید دستم رو بگیری که فکر می کنم به نظرت دیر شده ، آره دیر شده، من
هم آخرتم رو وهم دنیا را خراب کردم و راه برگشتی هم ندارم. همیشه می گفتم خدا بین ا
نسان هایش قرعه کشی می کند و از سرنوشت به من شاید هم خوب من انتخاب شدم و این
کارهایی را که می خواهم بگویم انجام نداده ام حداقل شما انجام دهید تا به سرنوشت من دچار
نشوید.
نمی دانم شاید از بد شانسی یا چیز دیگری باشد ، شاید هم...شاید هم به خاطر کارهایم ، به خاطر
افکارم ، به خاطر قضاوت های عجولانه ام باشد.
می گفتم نگاه کن: چه قیا فه ای به خودش گرفته ، فکر می کنه چی دارم فکر می کنم جذابیت آدم
به داشتن چهره ی زیبا یا زشتش است .اشتباه می کردم ..اشتباه .البته نه تنها ست من، ممکن است
خیلی ها مانند من فکر می کنند چرا من باید درباره دیگران قضاوت کنم مگه من کی هستم؟ غر از
یکی از بنده های حقیر خدا؟
نباید گول ظاهر آدم ها رو خورد. خدا که تو اون دنیا به زشتی و زیبایی آدم ها نگاه نمی کند به
کارها و اعمالی که در این دنیا انجام داده بودم نگاه می کنه و زیبایی آدم ها فقط در این دنیاست
که باید درست از آن استفاده کنیم . خدا به ما فرصت داده ، فرصت زندگی کردن ، خدا زندگی رو
به ما نداده که در مورد دیگران قضاوت کنیم از این فرصت ها زیاد داده تا اعمال بدمون رو پاک و
اعمال خوبمون رو جایگزینشون کنیم .البته تا زمانی که مرگ به سراغ انسان نیامده فرصت داریم
فقط پشیمانی است که برای انسان می ماند. شاید به همین دلیل است که قیامت اسامی مختلفی دارد
روز پشیمانی، روز حسرت، روز .........
من نباید درباره ی بقیه قضاوت می کردم از کجا معلوم شاید با این قضاوت هایی که درباره ی
دیگران می کردم خدارو بیش تر از خودم می رنجوندم.
شاید خدا اونو بیش تر از من دوست داشته باشه ، قیافه ی زشتی که می گم ، الگوی بقیه باشه.
به نظر من خدا پیش خود می گوید چون این بنده ی من قیافه اش زشته دلیل نمی شه که من کمکش
نکنم؟
نه اصلاً این طور نیست. خود خدا این انسان رو آفریده، بعد بگه این زشت است یا زیبا!
تا حالا به این فکر کردین که چطور می تونستید با این چشم ها کوچکی دنیای به این بزرگی را
ببینید.
بهتر است گاهی به خدا ، جهان و چیز های دیگری که آفریده فکر کنیم از اینکه خدا به ما عمر داده
شاکر باشیم.
اگه تا حالا ما انسان ها زنده موندیم و زندگی کردیم از خوبیمون نیست.دنیا به داشتن ما نیازی
نداشته.
زندگی به وجود اومده تا ما رو امتحان کنه ، زندگی یک امتحان بزرگ است که هر انسانی
بایدبتونه از پس این امتحان بزرگ بر بیاد
تا با افتخاردر آن دنیا بگوید من تونستم درست زندگی کنم و بقیه با شرمندگی سرشان را پایین
اندازند.
بار الها، همیشه از تو می ترسیدم ، البته آن انسان هایی که به تو ایمان دارند، می ترسند.
چون اگه خطایی کردیم نه میشه پنهان کرد و نه میشه آشکار کرد، چون تو از رگ گردن به من
نزدیکتری و لحظه لحظه ی زندگی مرا ضبط می کنی ، تو برای گناهانمان راهی گذاشته ای . با این
که هزارو یک خطا انجام دهیم این راه تو براست و با گفتن یک کلمه آن را جبران کنیم. نگران
نباشید ، خدا آنقدر مهربان است که می آمرزد.
ای کاش، آدم هابیش تر از اون چیزایی که بودند به نظر می اومدند. نمی شه به عقب برگشت و
کارهایی رو که کردیم درست کنیم ولی می شه آینده رو مثل گذشته خراب نکرد و درستش کنیم.

مهتاب محمدی . مدرسه مائده 2931


X